loading...
بچه های پایگاه حسینیه
خادم بازدید : 9 سه شنبه 19 شهریور 1392 نظرات (0)

 

وظایف شیعیان در دوره غیبت امام مهدی (عجّل الله)

 

شیعیان تا سال ۲۶۰ ق، که حضرت امام حسن عسکرى، علیه‏السلام، به شهادت رسیدند، مستقیماً و یا ازطریق نمایندگان و افراد مورداطمینانشان به امامان معصوم، علیهم‏السلام، دسترسى داشتند،

امّا در دوره غیبت، لزوماً با این سؤال مواجه مى‏شوند که آیا غیبت امام معصوم (حجّت خدا) بمثابه رفع تکالیف از مسلمان و بخصوص شیعیان است؟ اگر جواب منفى باشد، آیا تکالیف آنها را عقل افراد تعیین مى‏کند و یا منابعى ویژه براى تعیین تکالیف، و افراد خاصّى براى تشخیص آن وجود دارند؟ و اگر منابع و افراد خاصّى باید تکالیف مردم را معلوم کنند، آیا گستره و حجم و وسعت تکالیف عصر غیبت امام، علیه‏السلام، عیناً مانند دوره حضور است؟ در پاسخ به این پرسشها، برخى از علماى شیعه کتابهایى تألیف کرده‏اند. از جمله مرحوم دبیرالدین میرزا على‏اکبر صدرالاسلام همدانى در کتاب خویش [۱]
تکالیف مردم در عصر غیبت را تشریح کرده است. همچنین مرحوم آیهاللَّه سیدمحمد تقى موسوى اصفهانى، قدّس سرّه، در کتاب مهم خود[۲]
وظایف بسیارى را براى منتظران برشمرده است. در مقاله حاضر کوشیده‏ایم تا وظایف کلى و راهبردى شیعیان درعصر غیبت را مطالعه کنیم. با مطالعه این وظایف، مى‏توانیم پاسخ پرسشهاى آغاز مقاله را بدهیم. براساس این مقاله، مى‏توانیم بگوییم که تکلیف در عصر غیبت رفع نمى‏شود، بلکه براساس مقتضیات زمان و با تکیه بر قرآن و سنت نبوى، صلّى‏اللَّه‏علیه‏وآله، و سیره اهل‏بیت، علیهم‏السلام، توسط فقهاى جامع‏الشرایط تعیین و مشخص مى‏گردد. همچنین بخوبى مى‏توان دریافت که همانطور که حیرت و ابهام و فتنه زیاد است و طبعاً زیرکى فراوانترى لازم دارد؛ به‏دلیل وقوع شبهات فراوانى که ازطرف پیامبر اسلام، صلّى‏اللَّه‏علیه‏وآله، دستور به توقف در آنها داریم و نیز به‏خاطر حضور علنى نداشتن و دردسترس نبودن امام معصوم، علیه‏السلام، در جامعه و سیطره کفّار و ستمگران بر مقدّرات بشر و لزوم تحفّظ و احتیاط بیشتر شیعیان، گستره تکالیف محدودتر است تا با شرایط تقیّه تطبیق کرده و موجودیّت شیعه حفظ شود. نکته مهم این است که شیعه عصر غیبت، از نظر هویّت تاریخى و عقائد و احکام فرعى و وحدت کلمه و محاسن اخلاقى و امثال آن، نباید فرقى با شیعه عصر ظهور داشته باشد. باید چنان باشد که اگر از قرن پانزدهم هجرى به قرن اول هجرى منتقل شد، بتواند همان‏طور موضعگیرى و عمل کند که برادرانش در کنار امام على، علیه‏السلام، و سایر ائمه هدایت، علیهم‏السلام، و یا در عصر پیامبر، صلّى‏اللَّه‏علیه‏وآله، مى‏کردند و خصوصاً از جهت عقاید و نیز رضا (خشنودى) و سخط (ناخشنودى) همانند آنها باشد. البته این دیدگاه با سکولاریسم و پلورالیسم دینى و دموکراسى و عصرى شدن دین و امثال آن تقابل و برخورد پیدامى‏کند که در موضوع این مقاله اهمیتى ندارند. وظایف کلى شیعیان در عصر غیبت کبراى حضرت امام حجه بن الحسن العسکرى، سلام‏اللَّه‏علیهما وظیفه شیعه درعصر غیبت این است که برآنچه از حق و هدایت که به او رسیده، ثبات قدم داشته و چنگ بزند تا محفوظ بماند و پیداست که منبع شناخت این مطالب حقّه و هدایت یافتن به آن، مطابق حدیث متواتر ثقلین، قرآن مجید و سنت نبوى و عترت طاهره است، که در عصر غیبت روایات و سنت ایشان در کتب موجود است. روایات متعددى با الفاظ مختلف براین مطلب دلالت مى‏کنند، ازجمله: ۱ – پرهیز از شک از امام صادق، علیه‏السلام، نقل شده که ضمن حدیثى درباره عصر غیبت فرمودند: ’… فإیّاکم والشّک والإرتیاب أنفو عن أنفسکم الشکوک و قد حذّرتم فاحذروا من اللَّه…[۳]
پس بپرهیزید از شک و دودلى و تردید، شکها را از خودتان برانید و به تحقیق که شما برحذر داشته شدید، پس از خدا پرهیز کنید [که درعصرغیبت تردید به‏خود راه‏دهید] … این حدیث نشان مى‏دهد که یکى از وظایف شیعه در عصر غیبت، احراز درجه رفیع یقین و تلاش براى حفظ عقاید حقّه است. زیرا طولانى شدن دوره غیبتِ حجّتِ خدا، باعث تردید و بى‏اعتقادى بسیارى مى‏شود [۴]
و سیطره مادّیت (مادى گرایى) و فضل‏فروشى عالم نمایانى که علم و تخصص آنها ربطى به عقاید ندارد و درعین حال در آن دخالت و تخریب مى‏کنند، مزید بر علت است. ۲ – چنگ زدن به امرِ اول تا وصول به امرِ آخر ما مجموعه بزرگ و والایى از احادیث عقیدتى و اخلاقى و فقهى و غیر آن داریم که از جهتى مایه فخر و مباهات ما بر سایر مذاهب و ملل است و از جهت دیگر باعث هدایت و ثبات قدم ماست. مى‏توان گفت مراد از «امر اول»، همین دوره دویست و هفتاد و سه‏ساله از آغاز بعثت تا آغاز غیبت و یا دوره امامان یازده‏گانه شیعه باشد که آن میراث را به‏یادگار گذاشته‏اند و حاملان و مبلّغان و مجریان آن، فقها و علماى صالح شیعه‏اند. البته توقیعات شریفه ناحیه مقدسه را نیز مى‏توان جزءِ امرِ اول دانست. امّا «امرِ آخر (دیگر)» ظاهراً مربوط به عصر ظهور است که تکالیف همه توسط شخص امام مهدى، علیه‏السلام، روشن مى‏شود و هیچ بلاتکلیفى باقى نمى‏ماند. شیعه موظّف است که در عصر غیبت، کمال تحفّظ را نسبت به آن میراث گرانبها داشته و به ثقلین چنگ بزند و اگر چیزى را نفهمید، آن را انکار و رد نکند که ممکن است گرفتار کفر بشود. در روایتى از امام صادق، علیه‏السلام، نقل شده که درباره وظیفه شیعه دراین عصر فترت، فرمودند: فتمسّکوا بالأمر الأوّل حتّى یبّین لکم الآخَر و بنا به نقل دیگرى[۵]
تمسّکوا بالأمر الأوّل الّذى أنتم علیه حتى یبّین لکم به امر نخستینى که برآنید، چنگ بزنید تا براى شما آشکار شود.[۶]
همچنین از آن حضرت دراین باره نقل شده که فرمودند: کونوا على ما أنتم علیه حتّى یُطلع اللَّه لکم نجمکم بر آن‏چه که برآنید، باشید تا خداوند ستاره شما را برایتان طالع گرداند.[۷]
و نیز نقل شده که فرمودند: فتمسّکوا بما فى أیدیکم حتى یصحّ لکم الأمر. پس چنگ زنید به آنچه که در دستهایتان است تا امر براى شما راست واستوار آید [یعنى ظهور واقع شود].[۸]
یکى از وظایف شیعه در عصر غیبت، احراز درجه رفیع یقین و تلاش براى حفظ عقاید حقّه است. زیرا طولانى شدن دوره غیبتِ حجّتِ خدا، باعث تردید و بى‏اعتقادى بسیارى مى‏شود و سیطره مادّیت (مادى گرایى) و فضل‏فروشى عالم نمایانى که علم و تخصص آنها ربطى به عقاید ندارد و درعین حال در آن دخالت و تخریب مى‏کنند، مزید بر علت است. و در روایت دیگرى هم به این شکل تکلیف شیعه را در «سَبطَه» (پایین‏تر از «فَترَت») مشخص فرمودند که: إلى ما أنتم علیه حتّى یأتیکم اللَّه بصاحبها. به آنچه که شما برآنید عمل کنید تا خداوند صاحبش را براى شما بیاورد.[۹]
مفهوم همه این روایات یکى است و آن محافظت و عمل کردن به قرآن و میراث موجود اهل بیت در عصر غیبت است تا ظهور فرا رسد و هیچ ابهامى نماند. ۳ – رعایت معیارهاى عصر ائمه، علیهم‏السلام، در دوستى و دشمنى و پیروى کردن و سرپرست گزیدن این مفهومى بسیار دقیق و مهم است؛ زیرا آنچه که ما را با پیشینیان شیعه ما که اصحاب ائمه هُدى، علیهم‏السلام، بودند و در راه ولایت آنها کوشیدند و سختیها و رنجها کشیدند و قربانیها دادند، پیوند مى‏دهد، همین مطلب است. چنانکه حالات روحى ما مى‏تواند (بنابر بعضى از روایات)، ما را در عمل یاران پیامبر، صلّى‏اللَّه‏علیه‏وآله، در جنگهاى ایشان و امام على، علیه‏السلام، و سایر امامانِ گذشته شریک کند و همچنین آرزوهاى ما درباره یارى امام زمان، عجّل‏اللَّه‏تعالى‏فرجه، مى‏تواند باعث پاداش یارى آن حضرت و جنگ و شهادت در رکاب ایشان شود، هرچند آن دوره را درک نکنیم. درواقع همین حبّ و بُغض و ولایت مشترک است که افراد یک زمان و یا زمانهاى مختلف را به‏هم متصّل مى‏کند؛ زیرا این همدلى و همرأیى باعث حفظِ میراثِ گذشتگان و تحقّق امیدِ آینده مى‏شود. اینک با مقدمه مذکور، حدیث منصور صیقل را بخوانیم: إذا أمسیت یوماً لاترى فیه اماماً من آل محمد، فأحبّ من کنت تحبّ و أبغض من کنت تُبغض و وال من کنت تُوالى و انتظرالفرج صباحاً و مساءً. چون به‏روزى گرفتار شدى که در آن امامى از آل محمد [صلّى‏اللَّه‏علیه‏وآله] را ندیدید، پس دوست بدار هر که را دوست مى‏داشتى و دشمن‏بدار هر که را دشمن مى‏داشتى و به ولایت هر که سر مى‏سپردى، گردن گذار و امر فرج را صبح و عصر منتظر باش.[۱۰]
بخش بزرگى از شرایط ظهور مربوط به آمادگى انسانها براى پذیرش تعالیم و حکومت و دولت کریمه امام زمان، عجّل‏اللَّه‏تعالى‏فرجه، است. از امام صادق، علیه‏السلام، نقل شده که: زبانهایتان را نگه‏دارید و ملازم خانه‏هایتان باشید. پیداست که تولّى و تبرّى، مقدمه و شرط لازم این انتظار صحیح است و کسى که آن را نداشته باشد، نمى‏تواند منتظرِ راستین باشد. با توجه به این مطلب مى‏فهمیم که منتظرانِ واقعى اندکند. چنانکه احادیثى هم مُشعِر به‏این واقعیتند. ۴ – تقواى الهى و عمل به دین اسلام بسیارى از خوبیها و بدیها و واجبات و محرّمات در قرآن کریم آمده است و اصول و فروع دین مبین اسلام در آن پیداست. از وظایف شیعیان، بلکه مهمترین وظیفه آنها، رعایت تقوا و کسب درجه متقیّن و عمل به دین اسلام است. چنانکه از امام صادق، علیه‏السلام، نقل شده که فرمودند: إنّ لصاحب هذا الأمر غیبه فلیتّق اللَّه عند غیبته و لیتمسّک بدینه. براى صاحبِ این امر غیبتى است، پس [شیعه] باید هنگام غیبتش پرهیزکارى پیشه کند و به‏دین او چنگ زند.[۱۱]
مطالعه قرآن بخوبى معلوم مى‏کند که «دین اسلام» (دین خدا) در قرآن تعریف و مشخص شده است. باید به آن چنگ زد و جدا نشد. ۵ – رجوع به سنّت نبوى و سیره اهل‏البیت، علیهم‏السلام همان‏طور که دو حرم مقدّس وجود دارد که یکى را خدا قرار داده و دیگرى را رسول بزرگوارش؛ دو مرجع بزرگ هم وجود دارد که یکى قرآن است که خداوند نازل فرموده و بزرگتر است و دیگرى سیره (اعمّ از فعل و قول و تقریر) که حاصل زندگى پیامبر اکرم، صلّى‏اللَّه‏علیه‏وآله، و اهل‏بیت، علیهم‏السلام، در طى چند قرن است و پیداست که سیره، به‏دلیل برخورد با مقتضیات زمانها و رویارویى با حوادث واقعه و پاسخ به آنها، بمثابه مفسّر و مؤوّل و شارح قرآن است. همانطور که در حدیث مشهور نبوى به مسلمانان، سفارش شده که به هنگام هجوم فتنه‏ها چون پاره‏هاى شب تیره، به قرآن پناه ببرند و ضمناً در حدیث مشهور دیگرى، از جدایى‏ناپذیرى ثقلین تا قیامت و لزوم رجوع و تمسّک به آن دو جهت مصون ماندن از گمراهى سخن رفته است. و از همین‏روست که مى‏بینیم اساسى‏ترین وظیفه شیعه به هنگام عصر حیرت (غیبت) براى رهایى از سرگردانى، رجوع به مدینه (یعنى متن و بستر مکانىِ پیدایش سیره مذکور) ذکر مى‏شود. چنانکه امیّه بن على القیسى مى‏گوید: قلت لأبى جعفر محمد بن على الرضا، علیهماالسلام، من الخلف بعدک؟ فقال: إبنى علىّ و ابنا علىّ، ثم اطرق ملیّا، ثّم رفع رأسه ثمّ قال: إنّها ستکون حیره. قلت: فإذا کان ذلک فإلى این؟ فسکت ثُم قال: لا أین، حتى قالها ثلاثا… فقال إلى المدینه. فقلت: أىّ المُدن؟ فقال: مدینتنا هذه، و هل مدینه غیرها؟ به ابى جعفر محمد بن على، علیهماالسلام[۱۲]
، [امام جواد، علیه‏السلام] گفتم: امام جانشین شما کیست؟ فرمود: پسرم على و دو پسر على [یعنى پسرش امام حسن و نوه‏اش امام زمان، علیه‏السلام] آنگاه مدتى سرش را پایین انداخت و بعد از آن سرش را بلند کرد و فرمود: همانا به‏زودى حیرتى خواهد بود. عرض کردم: وقتى که چنین شد به کجا باید روى آورد؟ حضرت سکوت کردند، سپس فرمودند: به‏هیچ جا، و این عبارت را سه‏بار تکرار کردند. سؤالم را تکرار کردم، فرمودند: به مدینه. عرض کردم: کدام یکى از شهرها؟ فرمودند: به همین مدینه خودمان، و آیا مدینه‏اى جز آن هست؟ از سکوت حضرت مى‏توان استنباط کرد که هیچ راه حلّى جاى خالى امام غایب را پر نمى‏کند (چون هیچ‏کس در عصر غیبت کبرى نخواهد توانست مستقیماً مستند به آن حضرت باشد) و بطور قطعى مردم را از حیرت نجات نمى‏دهد، امّا براى آنکه گمراه نشوند و ثابت‏قدم بمانند، ایشان مردم را به مدینه ارجاع مى‏دهند و مى‏دانیم که مدینه محل نزول وحى و ایجاد سیره (اعم از سنت نبوى و سیره اهل البیت، علیهم‏السلام) بوده است و مقصود ایشان از مدینه، در و دیوار آن نیست و مردم آن نیز نیستند؛ زیراکه در بسیارى از زمانها منافقان فراوانى هم در آن مى‏زیستند و اینک نیز تحت سیطره شرایط بسیار دشوار عصر غیبت، مستلزم آن است که ازطرفى هر شیعه منتظرى، در زندگى‏اش با اندوه و امیدوارى فراوان، به تکالیف و مسؤولیتهاى دینى خود عمل کرده و از طرف دیگر با استقامت و اتحاد با همکیشان، مانند هر اقلیت مقاومى، در برابر دشمن خود ایستاده و از موجودیت و هویت خویش دفاع کند گمراهان وهّابى است. بلکه شاید مقصود رهایى نظرى از هر زمان و مکانى و رجوع به ثقلین است که چون خورشیدى تابان، مدینه را از دیگر شهرها، و سه قرن نخستین هجرى را از بقیه قرون متمایز کرده‏اند. یعنى وقتى یک اندیشمندِ مُصلحِ مسلمان به دنبال راه حلّى براى هدایت در شرایط حیرت است، باید خود را از قیود شرایط زمانى و مکانى پیرامونش رها کرده و از آن بیرون برود و به آن سه قرن در مدینه بنگرد و دنبال راه حل بگردد. به‏عنوان نمونه، مطالعه کتاب »ولایت فقیه« و سایر کتب مرحوم امام خمینى، قدّس سرّه، نشان مى‏دهد که ایشان با همین روش، لزوم ولایت فقیه را اثبات کرده و براى تحقّق آن کوشیده‏اند که منجر به انقلاب اسلامى و تشکیل جمهورى اسلامى ایران شده است.[۱۳]
۶ – انکار نکردن غیبت از امام صادق، علیه‏السلام، نقل شده که فرمودند: إن بلغکم عن صاحبکم غیبه فلا تنکروها. اگر از صاحبتان به شما غیبتى رسید، آن را انکار نکنید.[۱۴]
مى‏دانیم که مرحله اول پذیرش هر چیزى آن است که آن را انکار نکرده و ممکن بدانیم و پس از تحقیق و بررسى، در بود و نبود آن به یقین برسیم. درحالى که کسى‏که بدون مطالعه انکار کند هرگز وارد مرحله بررسى نمى‏شود تا از حالت دودلى و تردید خارج گردد و اگر مطالعه کرده باشد، هرگز قادر بر ردّ آن نخواهد بود و بیقین (هرچند فقط نظرى) خواهد رسید. البته بنابر حدیث دیگرى از امام صادق، علیه‏السلام، هیچکس بر عقیده به وجود و غیبت (یا امامت) امام مهدى، علیه‏السلام، ثابت‏قدم نمى‏ماند مگر آن که خداوند از او در عالم ذرّ میثاقش را گرفته باشد.[۱۵]
۷ – نگه‏داشتن زبانها (تقیه و کتمان سر) و کمتر آمیختن با مردم و عجله نکردن و تسلیم بودن لازمه حفظ موجودیت شیعه و حفظ دینِ شیعیان خالص و منتظر، این است که اولاً اصلِ تقیّه را رعایت کرده و زبانشان را از آنچه که سودى ندارد، نگه‏دارند (تا چه رسد به آنچه که زیانبار باشد)؛ ثانیاً در شرایطى که قدم به قدم انباشته از شبهه‏ها و گناهان و فسادهاست، شیعیانِ منتظر باید به همان اندازه که رفعِ نیاز مى‏کند، حضور اجتماعى داشته و بقیه اوقات را صرف حضور در خانه یا خانواده کنند و بدانند که خداوند به آنها دستور داده که خودشان و اهلشان را از آتش حفظ کنند و در این ساعات مى‏توانند به مطالعه و تدبّر و مذاکره و عبادت و تهجّد و یا لذّات مباح بپردازند و از تربیت و محافظت زنان و فرزندانشان غافل نشوند و آنها را به امواج سهمناک جامعه حیرت‏زده و سرگردان و گنهکار نسپارند و گمان نکنند که ملاک خداوند براى شتاب در امر ظهور، عجله آنهاست. بلکه بخش بزرگى از شرایط ظهور مربوط به آمادگى انسانها براى پذیرش تعالیم و حکومت و دولت کریمه امام زمان، عجّل‏اللَّه‏تعالى‏فرجه، است. از امام صادق، علیه‏السلام، نقل شده که: »کفوا السنتکم و الزموا بیوتکم… زبانهایتان را نگه‏دارید و ملازم خانه‏هایتان باشید.[۱۶]
و از همان حضرت نقل شده که فرمودند: محاضیر هلاک شدند! پرسیدند: »محاضیر کدامند؟« فرمود: المستعجلون و نجا المقرّبون… کونوا أحلاس بیوتکم فإنّ الفتنه على من أثارها… شتاب خواهان هلاک شدند[۱۷]
و نزدیکى خواهان [به خدا و رسولش و اهل‏بیت، علیهم‏السلام] نجات یافتند… فرشهاى خانه‏هایتان [یعنى خانگى و بى‏تحرک] باشید. پس بدرستى که فتنه علیه کسى که آن را برانگیخته، مى‏گردد… و نیز از همان امام معصوم، علیه‏السلام، نقل شده که در جواب کسى که از وقتِ این امر پرسید و از طولانى شدن انتظارش شکوه داشت، فرمود: »کذب المتمنّون و هلک المستعجلون و نجا المسلمون و الینا تصیرون. آرزو کنندگان دروغ گفتند و شتاب خواهان هلاک شدند و تسلیم شوندگان رهایى یافتند و شما به‏سوى ما مى‏گردید.[۱۸]
پیداست که علّتِ ادّعاىِ باطلِ بسیارى از مدعیان مهدویت، آرزوى مقام آن امام همام، علیه‏السلام، و اقدامات ایشان و یا آرزوى اصلاح امور در غیاب ایشان و آرزوهاى مشابه است و بسیارى از پیروان مرامهاى باطل ایشان نیز بواسطه همین آرزوها و عجله وشتاب درباره اصلاح امور به ورطه هلاکت وگمراهى افتاده‏اند. چون امروزه به‏خلاف گذشته که در فردگرایى افراط مى‏شد، در جمع‏گرایى زیاده‏روى مى‏شود، ممکن است به ما نسبت تحجّر داده و خُرده‏گیرى کنند که چرا سخن از لزوم دورى از مردم و ملازمتِ بیوت در عصرِ غیبت مى‏گوییم؟ در پاسخ به این شبهه، بهتر است با رجوع به روایات مربوطه، مفهوم و فایده این اعتزال و کناره‏گیرى از مردم را بیشتر درک کنیم: مرحوم شیخ جمال‏الدین ابوالعباس احمد بن محمد بن فهد حلى (مشهور به ابن فهد الحلى (م ۸۴۱ ق.) «عزلت»را چنین تعریف مى‏کند: عزلت عبارت است از رویگردان شدن از همه و روى نهادن به خداى تعالى در غار کوهى، یا شبستان مسجدى و یا گوشه خانه… عزلت دورى گزیدن از مردم و بریدن از آفریدگان و اُنس گرفتن با حضرت حقّ است و این تعریف دایره شمولش بیشتر از تعریف نخست است. گوشه‏نشینى، تنها براى کسى امکان‏پذیر است که نفس خویش را به ترک فزون‏خواهى‏ها و خواسته‏هاى دنیا توانمند ساخته و نفس و خواهشهاى نفسانى او پیرو خِرَدَش باشد… از امام صادق، علیه‏السلام، نقل شده که فرمودند[۱۹]
لولا الموضع الّذى وضعنى اللَّه فیه، لسرّنى أن أکون على رأس جبل لا أعرف النّاس و لا یعرفونى، حتى یأتینى الموت. اگر نبود جایگاهى که خداوند مرا در آن قرار داده است [امامت]، دوست مى‏داشتم بر فراز کوهى مى‏بودم؛ نه کسى را مى‏شناختم و نه کسى مرا مى‏شناخت تا این که مرگ مرا دریابد[۲۰]
و از همان حضرت، علیه‏السلام، نقل شده که سه‏بار فرمودند:[۲۱]
ما یضرّ الموُمن أن یکون منفرداً عن الناس و لو على قلّه جبل. این به مؤمن زیان نمى‏رساند که تنها وجدا از مردم باشد، هرچند بر فراز قلّه کوهى باشد .[۲۲]
همچنین از رسول اکرم، صلّى‏اللَّه‏علیه‏وآله، نقل شده که وقتى نزد ایشان از فتنه یاد شد، فرمودند: إذا رأیت النّاس مَرَجت عهودهم و خَفرت أماناتهم و کانوا هکذا – و شبّک بین أصابعه. [فتنه روى خواهد داد] وقتى که مردم به پیمانهایشان وفا نکنند و در امانتهایشان خیانت کنند و همانند این باشند – و بین انگشتانش شبکه ساخت، [یعنى در هم فرو برد کنایه از این که مردم به جان هم مى‏افتند]. راوى مى‏گوید: گفتم فدایت گردم، آن موقع چه کنم؟ فرمودند: ألزم بیتک و أمسک علیک لسانک و خذ ما تعرف و ذر ما تنکر و علیک بأمر خاصّه نفسک و ذر عنک أمر العامّه. در خانه‏ات بنشین و زبانت را از سخن بازدار و آن‏چه مى‏شناسى [معروف را] بگیر و آن‏چه نمى‏شناسى [منکر را] واگذار و به‏کار مربوط به خودت مشغول شو و خود را از پرداختن به‏کار عمومى دور ساز.[۲۳]
مرحوم ابن فهد فواید متعددى هم براى کناره‏گیرى از مردم براساس روایات ذکر کرده که خواننده را به آن کتاب ارجاع مى‏دهیم.[۲۴]
۸ – صبر و پایدارى و دعوت همدیگر به صبر و مقابله با دشمن و ایجاد حفظ یا گسترش ارتباط با امام معصوم، علیه‏السلام شرایط بسیار دشوار عصر غیبت، مستلزم آن است که ازطرفى هر شیعه منتظرى، در زندگى‏اش با اندوه و امیدوارى فراوان، به تکالیف و مسؤولیتهاى دینى خود عمل کرده و از طرف دیگر با استقامت و اتحاد با همکیشان، مانند هر اقلیت مقاومى، در برابر دشمن خود ایستاده و از موجودیت و هویت خویش دفاع کند و بالاخره از طُرُق مختلف (مانند عبادات نیابتى از طرف امام خود، پرداخت صدقه و دعا براى سلامتى آن حضرت، دعا براى تعجیل در فَرَج آن حضرت، زیارت و سخن گفتن صمیمانه با آن حضرت و کمک خواستن از ایشان و غیره) با امام خود رابطه داشته و آن را عمیق‏تر و گسترده‏تر کند. چنان که در تفسیر آیه شریفه: یا ایّها الّذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتّقوا اللَّه لعلّکم تتقون. از حضرت امام محمد بن على الباقر، علیه‏السلام، نقل شده که فرمودند[۲۵]
إصبروا على أداء الفرائض و صابروا عدوّکم و رابطوا إمامکم. پایدارى کنید بر اداى واجبات و در برابر دشمنتان استقامت بورزید و با امامتان پیوند برقرار کنید [رابطه داشته باشید].[۲۶]
۹ – رضایت کامل و تسلیم بى‏چون و چرا در برابر اراده و خواست حضرت حق جلّ و عَلا این البته مکمّل مطلب هفتم، بلکه علت آن است و براى آنکه بدانیم چقدر مهم است، کافى است به یکى از دعاهاى عصر جمعه‏ها که معروف به »دعا در زمان غیبت« بوده و با جمله «اللهم عرفنى نفسک» شروع مى‏شود، مراجعه و آن را مطالعه کنیم. در این دعا با خداوند متعال چنین مناجات مى‏کنیم: ’… أللّهم فثّبتنى على دینک و استعملنى بطاعتک و لیّن قلبى لولىّ أمرک و عافنى ممّا امتحنت به خلقک و ثبّتنى على طاعه ولى أمرک الّذى سترته عن خلقک و باذنک غاب عن بریتک و أمرک ینتظر و أنت العالم غیر المعلّم بالوقت الّذى فیه صلاح أمر ولیّک فى الإذن له بإظهار أمره و کشف ستره فصبّرنى على ذلک حتّى لا أحبّ تعجیل ما أخّرت و لا تأخیر ما عجّلت و لا کشف ما سترت و لا البحث عما کتمت و لا أنازعک فى تدبیرک و لا أقول لم و کیف و ما بال ولى الأمر لا یظهر و قد امتلات الأرض من الجور و افوضّ أمورى کلّها الیک… پس اى خدا! مرا بر این دینت ثابت قدم گردان و به‏کار طاعتت مشغول‏دار و قلبم را براى ولّى امرت نر م و مطیع ساز و عافیت و حُسن عاقبت در آنچه خلقت را به امتحان آن آزمودى، مرا به کَرَمت عطا فرما و به طاعت ولّى امرت ثابت‏قدم بدار؛[۲۷]
آن ولّى امرى که او را از چشم آفریده‏هایت پنهان داشته‏اى و به اجازه تو از مردم غایب گردیده و در ظهور و قیامش منتظر فرمان توست و تو اى خدا، به ذاتِ خود، بدون آموزش دیدن، دانایى که چه هنگامى مصلحت در اذن به اوست که امرش را آشکار کرده و پرده‏اش را کنار بزند. پس اى خدا مرا صبر و شکیبایى بر آن [تحمّل غیبت آن حضرت] ده تا اینکه آنچه را تو تأخیرش انداختى، من تعجیل آن نخواهم و آنچه تو تعجیل آن خواهى، من تأخیرش نطلبم و آنچه را تو پوشیده داشتى، من پرده‏گیرى و کشف آن نخواهم و در آنچه که تو کتمان و پنهان کردى، من بحث و کنکاش نکنم و در تدبیرت با تو تنازع و درگیرى نکنم و نگویم: «براى چه؟» و «چگونه؟» [چون و چرإ؛آپ‏پ نکنم] و نگویم که چه شده است که ولى امر، امام غایب ظاهر نمى‏شود درصورتى‏که زمین هم‏اکنون پر از جور و ستم گردیده است؟ و تمام امورم را به تو تفویض کرده واگذارم. در دنباله همین دعا تقاضا مى‏کنیم که: حتى تتوفّانا و نحن على ذلک لا شاکیّن و لا ناکثین و لا مرتابین و لا مکذبین. تا آنکه درحالى ما را قبض روح کنى که بر این ایمان و یقین باقى باشیم و تردید کننده و پیمان شکننده و سست عقیده و تکذیب کننده نباشیم.[۲۸]
اگر این تسلیم و رضایت مطلق در برابر خداوند متعال همراه با دیندارى و رجوع به قرآن و سیره در کسى باشد، او مى‏تواند منتظر واقعى تلقّى شود و از گزند گمراهى و حیرت و سرگردانى آخرالزمان محفوظ بماند و دعاها و زیارات روز جمعه نیز براى ایجاد و حفظ چنین روحیه‏اى بسیار مفید است. نتیجه انتظار واقعىِ شیعه، باید بتواند حتى‏الامکان خلاء غیبت امام معصوم، علیه‏السلام، را برایش پر کند و او را سعادتمند سازد، چنان که از امام جعفر بن محمد الصادق، علیهماالسلام، نقل شده که فرمودند: من مات منکم على هذا الامر منتظراً کان کمن هو فى الفسطاط للقائم. هر که از شما شیعیان بر این امر درحال انتظار بمیرد، مانند کسى است که در خیمه حضرت قائم آل محمد [صلّى‏اللَّه‏علیه‏وآله] باشد.[۲۹]
و در حدیث دیگرى که ابوبصیر از ایشان نقل کرده، کاملاً وضعیت شیعه منتظر را تشریح کردند، آنجا که روزى فرمودند: ألا أخبرکم بما لا یقبل اللَّه عزّوجل من العباد عملاً ألاّ به؟… شهادهُ أن لا إله إلاّ اللَّه و أنّ محمّداً عبده و الإقرار بما أمر اللَّه و الولایه لنا و البرائه من أعدائنا یعنى الأئمه خاصّه و التسلیم لهم و الورع و الإجتهاد و الطمانینه و الإنتظار للقائم… من سرّه أن یکون من اصحاب القائم فلینتظر و لیعمل بالورع و محاسن الاخلاق و هو منتظر. فإن مات و قام القائم بعده کان له من الأجر أجر من أدرکه، فجدوا و انتظروا هنیئا لکم أیّها العصابه المرحومه. آیا شما را به‏چیزى آگاهى ندهم که خداوند عزوجل از بندگان عملى را جز به آن نمى‏پذیرد؟[۳۰]
گواهى به اینکه معبودى جز خداى یگانه نیست؛ و این که محمد، صلّى‏اللَّه‏علیه‏وآله، بنده اوست، و اقرار به آنچه که خداوند فرمان داده؛ و ولایت براى ما؛ و بیزارى از دشمنان ما ائمه؛ و تسلیم براى ائمه؛ و پرهیزکارى؛ و اجتهاد (کوشش) و طمأنینه (آرامش و اطمینان قلبى و وقار)؛ و انتظار کشیدن حضرت قائم [علیه‏السلام] هر که این او را خشنود مى‏کند که از اصحاب قائم [علیه‏السلام] باشد، پس باید انتظار بکشد و با تقوا و خویهاى نیکو عمل کند و منتظر باشد، پس اگر مُرد و حضرت قائم [علیه‏السلام] پس از او به‏پاخاست، پاداش وى مانند پاداش کسى است که آن حضرت را درک کند. پس بکوشید و انتظار بکشید! گوارا باد براى شما اى گروه مورد رحمت واقع شده! علاوه بر آنچه که از وظایف دشوار یک شیعه راستین و منتظر واقعى برشمردیم و تلویحاً دانستیم که شیعه همانطور که فضیلت‏هاى فراوانى دارد، صفاتى هم دارد که دستیابى به آنها بسیار سخت و نیازمند به قلبى سلیم و عزمى راسخ و ایمانى استوار و مجاهدتى طولانى است. امّا همچنین مى‏توان ازسطور گذشته دریافت که جایگاه والاى روحانیت و مرجعیت شیعه (که به حق نیز باید چنین جایگاهى داشته باشد) ناشى از ممارست و تبحّر آنها در مطالعه قرآن و سیره و دفاع و استنباط از آن دو و تشخیص و بیان تکالیف شیعه و تحریض ایشان به آنچه که باید بر آن باشند و والاتر از همه، تلاش براى شناساندن مبدأ و معاد و پیامبر، صلّى‏اللَّه‏علیه‏وآله، و امامان، علیه‏السلام، و بیم و نوید دادن به مردم است و پیداست که این طبقه شریف باید در چارچوب نوعى «راهبرد انتظار» بکوشند تا مردمى منتظر و شیعیانى ثابت‏قدم تربیت کرده و با دفعِ شبهات و رفعِ تردیدها، به نزدیک شدن امر ظهور کمک کنند و البته خود باید منتظرانى راستین باشند. به‏این ترتیب، شیعیان در عصر غیبت، اگر به تکالیف خود عمل کنند و منتظرانى واقعى باشند، تحت ولایت خدا و رسولش و اولى‏الامر زیسته وبه نور، هدایت شده و در این امر نه‏تنها غیبت و حضور برایشان یکسان است، بلکه به ارزشمندترین مسلمانان تبدیل شده و بنابر حدیث مشهور، از برادران رسول اکرم، صلّى‏اللَّه‏علیه‏وآله، خوانده شده‏اند و علاوه بر شرافت مشترک با اصحاب آن حضرت، به شرافت انتظار و صبر در فراق امام، علیه‏السلام، هم مشرّف مى‏شوند. آنها چنان خردمند و اندیشمندند که کتابهاى حدیث براى ایشان در هدایت و سعادت، همان کارى را مى‏کند که حضور پیامبر، صلّى‏اللَّه‏علیه‏وآله، و امام، علیه‏السلام، براى اصحابشان، و این به معناى شدّت یقین در آنهاست. و به‏هر حال باید توجه کنند که وجود امام، علیه‏السلام، علیرغم ابرِ متراکم غیبت، چون خورشید، مایه حیات و گرماى لذّت‏بخش و نور هدایت براى آنهاست و خداوند سرپرست پرهیزکاران و توفیق‏دهنده به صواب و حفظ کننده از گناهان و لغزش‏هاست.
—————————————————————-
.[۱] ر.ک: صدرالاسلام همدانى، پیوند معنوى با ساحت قدس مهدوى (تکالیف الانام فى غیبه الامام)، تهران، انتشارات بدر، بهار ۱۳۶۱ (نیمه شعبان ۱۴۰۲)، صص ۲۸-۲۷۹ .
.[۲] ر.ک: عالم فقیه سید محمد تقى موسوى اصفهانى، مکیال المکارم فى فوائدِالدعاء للقائم، علیه‏السلام (در معرفت و ولایت امام زمان، علیه‏السلام) ج ۲، ترجمه سید مهدى حائرى قزوینى، تهران، انتشارات بدر، زمستان ۱۳۷۲ (نیمه شعبان ۱۴۱۴)، صص ۱۶۵-۵۸۹.
[۳] . محمد بن ابراهیم بن جعفر النعمانى (معروف به ابن ابى زینب، از علماى قرن سوم هجرى، کتاب الغیبه، بیروت، مؤسسه الاعلمى للمطبوعات، ۱۴۰۳ ه’ (۱۹۸۳ م)، ص ۹۸ .
[۴] . چنان‏که از دو حدیث از امام صادق، علیه‏السلام، و سایر احادیث مربوطه استفاده مى‏شود (ر.ک: همان، صص ۹۹-۱۰۴ و ۱۱۰)، عصر غیبت باعث امتحان عمومى مسلمانان و تصفیه و جداسازى شیعیان متدیّن و اهل یقین است؛ زیرا شیعیان زیرک و با تقوا مى‏دانند و یقین دارند که «حجّت خدا» و «میثاق خدا» باطل نمى‏شود و سنّتِ او تعطیل نمى‏گردد و او مردم را بدون حجّت و هادى رها نمى‏کند، هرچند آنها به دلیل مصالحى او را نبینند وجایش را ندانند و با این حال آنها على‏رغم رنج بردن و گریستن از دورى، شکّ نمى‏کنند و به چیزى که خداوند مقدّر فرموده خشنودند و اگر خداوند مى‏دانست که دوستانش هم شک خواهند کرد و هیچ‏کس ثابت‏قدم نمى‏ماند، لحظه‏اى هم حجّتش را از آنها نمى‏پوشاند (ر.ک : همان، ص ۱۰۷، مضمون حدیثى از امام صادق، علیه‏السلام) .
.[۵] همان، ص ۱۰۴ .
.[۶] همان، ص ۱۰۵ .
.[۷] همان .
.[۸] همان .
.[۹] همان، ص ۱۰۶ .
.[۱۰] همان، ص ۱۰۴ .
.[۱۱] همان، ص ۱۱۲ .
.[۱۲] کامل سلیمان، روزگار رهایى، ترجمه على‏اکبر مهدى‏پور، ج ۱، تهران، آفاق، ۱۴۰۵ ’. ق، ص ۳۴۴
.[۱۳] امام خمینى، قدّس سرّه، در مورد ولایت فقیه مى‏نویسد: «.. بنابر مذهب شیعه، امامان و زمامدار امت اسلامى پس از پیامبر اکرم، صلّى‏اللَّه‏علیه‏وآله، بزرگِ اوصیاى الهى حضرت على و فرزندان معصوم او، سلام‏اللَّه‏علیها، بوده‏اند. که یکى پس از دیگرى رهبرى و ولایت امر مسلمین را تا زمان غیبت برعهده داشته‏اند. اینان، همان اختیارات پیامبر مکرّم و ولایت عامّ و خلافت کلّى الهى او را دارا بوده‏اند. در زمان غیبت، اگرچه شخص معینّى براى تصدّى امر حکومت قرار داده نشده است، ولى… کلیه امور مربوط به حکومت و سیاست که براى پیامبر و ائمه، علیهم‏السلام، مقرر شده، در مورد فقیه عادل نیز مقرّر است و عقلاً نیز نمى‏توان فرقى میان این‏دو قائل شد. زیرا حاکم اسلامى – هرکس که باشد – اجراءکننده احکام شریعت و برپا دارنده حدود و قوانین الهى وگیرنده مالیات‏هاى اسلامى و مصرف‏کننده آن در راه مصالح مسلمانان است. پس اگر پیامبر، صلّى‏اللَّه‏علیه‏وآله، و امام، علیه‏السلام، شخص زانى را صد تازیانه مى‏زده‏اند، فقیه نیز، در مقام حکومت، همین را اجرا مى‏کند، و همان‏گونه که پیامبر و ائمه، علیهم‏السلام، وجوه شرعى را، بر طبق مقرّرات خاصى از مردم مى‏گرفته‏اند؛ فقها نیز به‏همان ترتیب عمل مى‏کنند؛ و بالاخره، اینان هرجا و هر زمان که مصالح مسلمانان اقتضا کند، در حدود اختیارات خود، احکامى صادر مى‏کنند که همگان باید ازایشان پیروى کنند». (امام خمینى، قدّس سرّه، شؤون و اختیارات ولى فقیه (ترجمه مبحث ولایت فقیه از «کتاب البیع» ایشان( تهران، وزارت ارشاد اسلامى، بهمن ۱۳۶۵، صص ۲۹ و ۳۵) چنانکه از این سطورو تمام کتاب برمى‏آید، ایشان شدیداً تحت تأثیر تاریخ اسلام و سیره قرار دارند و آنرا اساس نظریه ولایت فقیه قرار داده‏اند .
.[۱۴] غیبت نعمانى، ص ۱۲۴ .
.[۱۵] ر.ک : همان، ص ۱۲۹ .
.[۱۶] همان، ص ۱۲۵ .
.[۱۷] ر.ک: همان .
.[۱۸] همان، ص ۱۳۱.
.[۱۹] همان، و شبیه این حدیث ازا مام باقر، علیه‏السلام، در صفحه ۱۳۲ نقل شده است .
.[۲۰] احمدبن محمد بن فهد الحلّى الاسدى، التحصین و صفات العارفین، ترجمه سید على جبار گلباغى ماسوله، قم، انتشارات لاهیجى، ۱۳۷۷، ص ۹ ترجمه .
.[۲۱] همان، ص ۲۵ اصل و ۱۵ ترجمه .
.[۲۲] همان .
.[۲۳] همان، ص ۲۸ اصل و ۱۹ ترجمه به‏نقل از منابع اهل سنّت و شرح نهج‏البلاغه ابن میثم .
.[۲۴] ر.ک: همان، صص ۳۳-۵۲ اصل و ۲۱-۴۴ ترجمه .
.[۲۵] آیه ۲۰۰ از سوره مبارکه آل عمران .
.[۲۶] همان، ص ۱۳۳.
.[۲۷] ثقهالمحدثین حاج شیخ عباس قمى (ره)، کلیات مفاتیح الجنان، ترجمه استاد الهى قمشه‏اى، تهران، انتشارات اُسوه، بى‏تا، قسمت ملحقّات مفاتیح‏الجنان، دعا در غیبت امام زمان، علیه‏السلام، صص ۹۶۹ و ۹۷۱ .
.[۲۸] ثقهالمحدثین حاج شیخ عباس قمى (ره)، کلیات مفاتیح الجنان، ترجمه استاد الهى قمشه‏اى، تهران، انتشارات اُسوه، بى‏تا، قسمت ملحقّات مفاتیح‏الجنان، دعا در غیبت امام زمان، علیه‏السلام، صص ۹۶۹ و ۹۷۱ .
.[۲۹] غیبت نعمانى، ص ۱۳۳ .
.[۳۰] همان، ص ۱۳۳-۱۳۴ .

منبع نوشته متن : سایت سبطین

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 3
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 8
  • آی پی دیروز : 10
  • بازدید امروز : 3
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 3
  • بازدید ماه : 3
  • بازدید سال : 19
  • بازدید کلی : 248